روزى که امیرکبیر به شدت گریست !
نوشته شده توسط : اقا محمدرضا

 



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


سال 1264 قمرى، نخستین برنامه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن

برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیر کبیر

خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند.

به ‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن

جن به خون انسان مى‌شود! هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باخته‌اند،

امیر بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه

بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى

مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند.

شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام

مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند یا از شهر بیرون مى‌رفتند. روز بیست و هشتم ماه ربیع

الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر

آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به

جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه

فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مى‌شود ...

امیر فریاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌اى باید پنج تومان

هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و

پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند

دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند.

روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد.

در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را

پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مرده‌اند. میرزا

آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این

چنین هاى‌هاى مى‌گرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو

بچه‌ى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست.

امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر

اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم،

مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند.

امیر با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى

مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد

حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن

آبله بمیرند ؟!

حکایات و روایاتی که در مورد میرزا تقی‌خان فراهانی مشهور به امیرکبیر، صدراعظم سابق ایران در

زمان ناصرالدین‌شاه قاجار، بیان شده همه پندآموز و خواندنیست ولی آیا هیچ می دونید که قبر امیر

كبیر در كجاست ؟ اصلا تا حالا فكر كردید که مزار این بزرگمرد ایرانی كجاست ؟ البته اگر نمی دونید

تعجبی نداره ؛ از جمله خود من كه تا همین چند وقت پیش اطلاع نداشتم و كاملا اتفاقی طبق ایمیلی

که از دوستان دریافت کردم و مطالب اون را در همینجا خواهید خواند به این موضوع برخوردم.

به احتمال قوی هر ایرانی باید بداند که مزار میرزا تقی خان امیر کبیر در کربلاست. اینكه چرا بعد از

مرگش او را به كربلا بردند سوالات زیادی را در بر دارد ولی آنچه مسلم است و همه می دانند امیرکبیر

اسطوره تاریخ ایران بود و یك مشت وطن فروش و طماع با دسیسه های متعدد توانستند حکم قتل وی

را از ناصرالدین‌شاه بگیرند و در حمام فین كاشان او را به قتل برسانند چنانکه حاکمان آن زمان حتی

جنازه اش را در خاک ایران نتوانستند تحمل کنند.

بطوریکه كالبد امیر را ابتدا در همان كاشان دفن كردند. به روایت میرزا جعفر حقایق نگار خورموجى روز

بعد از قتل جسدش را به گورستان "پشت مشهد" كاشان بردند و پهلوى گور حاج سید محمدتقى نامى

به خاك سپردند. چند ماه بعد، به پایمردى همسرش عزت الدوله كالبد امیركبیر را به كربلا حمل كردند و

در اتاقى كه در آن به سوى صحن حضرت سیدالشهدا(ع) باز مى شود به خاك سپردند. علت این کار

این بوده که در قدیم به خاطر کمبود امکانات تازه متوفی را نمی توانستند در مسافت های طولانی

جابجا کنند زیرا مرده متعفن میگردیده است به همین خاطر ابتدا او را در جایی موقتا دفن کرده پس از

مدتی که جسد خشک شد و تعفن از بین رفت به مزار اصلی منتقل می کردند. و امیرکبیر که تاریخ

ایران همواره مدیون نیکی های اوست در کربلا در جوار حرم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) آرمیده است

و این شعر حماسى پرسوز بر سنگ گور او نقش بسته است :


آه كه در جهان دون، از صدمات این غما

عالم روز واپسین گشت عیان به عالما

خاك ملال از جهان، رفت به هفتم آسمان

رفت به گلشن جنان، وارث آصف جما‎

كارگشایى متقى، حارس ملك دین تقى

آنكه ز سهم او شقى، شد به سوى جهنما‎

بست چه بار زین سفر، روح امیر نامور

شد زمدار تا مدر، ماه صفر محرما‎

هاتف رحمت خدا، خواند به گوش این ندا

كز در بندگى درآ، تا كه شوى مكرما‎

مال وفات او ز غم، كلك سرور زد رقم

گفت كه بى زیاد و كم آه امیر اعظما


روح راد مرد بزرگ تاریخ ایران شاد باد




:: بازدید از این مطلب : 3278
|
امتیاز مطلب : 465
|
تعداد امتیازدهندگان : 147
|
مجموع امتیاز : 147
تاریخ انتشار : 6 / 10 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: